هانا فیدل ، نویسنده و کارگردان ، پیش از این فیلم مستقل تحسین شده A Teacher را در سال 2013 ساخته بود، اما وقتی این فرصت پیش آمد که داستان را به عنوان یک مجموعه تلویزیونی گسترش دهد و واقعاً تمام پیچیدگی های آن را به نمایش بگذارد، از این فرصت استفاده کرد.
همانطور که او در جریان پنل سریال FX در رویداد فصل جوایز تلویزیونی Deadline's Contenders گفت، داستان معلمی که با دانشآموز 17 ساله دبیرستانش رابطه برقرار میکند بحثبرانگیز است، اما او نیاز داشت که تماشاگران با آنها همدردی کنند. شخصیت های اصلی - حداقل در قسمت های اولیه سریال 12 قسمتی نیم ساعته محدود.
"قطعاً از همان ابتدا قصد ما این بود که به تماشاگران احساس همدستی کنیم. و برای انجام این کار حداقل در قسمتهای ابتدایی، نه اینکه بخواهیم مخاطب احساس کند باید با هم باشند، بلکه مطمئناً برای اینکه آنها را در سوءاستفاده شریک کنیم، بخشی از این امر واقعاً باید از طریق این تجربه با اریک زندگی کنیم. فیدل گفت ، شخصیتی که نیک رابینسون بازی کرد. و اگر اریک با معلمش کلر شیفته است، تماشاگران نیز باید این احساس را داشته باشند. من فکر می کنم بخشی از این هدف این بود که واقعاً نشان دهیم رضایت چقدر پیچیده است. من شخصاً از نمایشهایی متنفرم که ظاهراً بسیار اخلاقگرا هستند، و بهطوریکه تماشاگران در این میان متزلزل شوند، آیا این درست است، آیا این اشتباه است، قطعاً برنامهریزی شده بود.»
کیت مارا نقش معلم را بازی میکند و به عنوان تهیهکننده نیز به آن پیوست. او میدانست که این یک تجربه غنی خواهد بود و همچنین تجربهای است که در آن میتوانند الهامبخش برخی از داستانهای زندگی واقعی درباره امور معلم و دانشآموز باشند.
این واقعیت که او شخصیت پیچیدهای است که بسیار لایهلایه است و شما میدانید که او فقط شخصیت منفی داستان نیست - من فکر میکنم که او چیزهای زیادی دارد و چیزهای زیادی برای کشف و کاوش دارد. من قبلاً هرگز چنین شخصیتی را بازی نکرده بودم، بنابراین برای من یک چالش هیجان انگیز بود که این شخص و روان او را کشف کنم. من و هانا تحقیقات زیادی در مورد داستانهای واقعی مشابه این داستان انجام دادیم. به سختی می توان پاسخ های مشخصی در مورد اینکه چرا چنین اتفاقی می افتد، به خصوص از نقطه نظر سوء استفاده کننده دریافت کرد. بنابراین، همه اینها چیزهایی بود که واقعاً اعتباری برای هانا و اتاق نویسندگان است و فقط گفتگوهای زیادی در مورد اینکه چرا ممکن است این اتفاق در زندگی این شخص بیفتد. اما بله، ما مطمئناً به داستان های واقعی نگاه کردیم و همه مستندها را تماشا کردیم و همه مقالات خبری را که می توانستیم پیدا کنیم، خواندیم.
رابینسون در این مقطع از زندگی حرفه ای خود به دنبال ایفای نقش یک دانش آموز دبیرستانی دیگر نبود، اما به نظر او این بازی آنقدر غیرقابل مقاومت بود که نمی توانست از آن عبور کند.
این یک داستان دبیرستانی بود، اما با هر چیزی که قبلاً بازی کرده بودم بسیار متفاوت بود. شخصیت ها بسیار پیچیده بودند و واقعاً با درام دبیرستانی سروکار نداشتند. این در مورد این بود که این دانش آموز دبیرستانی با شرایط بسیار بزرگسالانه سر و کار داشت و به نوعی وارد این درام بسیار بزرگسالانه شد. «این یک چالش به نظر میرسید و احساس میکردم دارم مطالبی را که قبلاً انجام داده بودم، دوباره مرور میکنم، اما از دریچهای کاملاً متفاوت و داستانی کاملاً متفاوت را تعریف میکنم، و این برای من واقعاً هیجانانگیز بود.
او با خنده گفت: «این یک راه عالی برای محدود کردن تجربیات جعلی دبیرستانی من بود.
گفتگو را در ویدیوی بالا ببینید.