تعداد فزاینده ای از مصرف کنندگان با بازدید از سینماهای محله خود از پیچ و خم رسانه ای سرپیچی می کنند. خرید بلیط ساده تر از اشتراک مجدد در نتفلیکس یا دیزنی پلاس است.
خوب، نه لزوما. این هفته در نیمه راه یک فیلم جدید متوجه شدم که به اشتباه بلیط یک پادکست را خریده ام، نه یک فیلم. حداقل به نظر می رسید که پادکست قهرمان اصلی داستان باشد. آیا تبلیغ « انتقام » را اشتباه خوانده بودم ، یا سازندگان فیلم در اواسط تولید مدیوم را تغییر داده بودند؟
در دوران قبلی، تماشاگران آیندهنگر فیلم میتوانستند قبل از خرید بلیط، نقدها و پوشش جشنواره را مطالعه کنند یا مجلات را اسکن کنند. خود فیلمسازان آموزش دیده بودند که فیلمها (و بودجههایشان) را در دموهای خاص هدف قرار دهند. استراتژی در میان هرج و مرج وجود داشت.
امروزه فیلمسازان اغلب نمی دانند که آیا کارشان ممکن است به سمت سالن های تئاتر یا استریمرویل پیش برود یا چه پنجره هایی ممکن است در انتظارشان باشد.
بنابراین، در برخی موارد ظاهراً نظر خود را در مورد نحوه بیان داستان خود تغییر می دهند. به عنوان مثال، ژانر پادکست، گاهی اوقات فعلی یا قابل دسترس تر است.
در طول دهه 1950 و اوایل دهه 1960، کارگردانان به طور غیرمنتظره ای به این نتیجه رسیدند که فیلم یا درام تلویزیونی متعارف تبدیل به نابهنگام شده است. تماشاگران به ژانر جدیدی از تعلیق تلویزیونی اکشن زنده که توسط استعدادهای جوانی مانند جان فرانکنهایمر، آرتور پن و فرانکلین شافنر کارگردانی شده بود، پاسخ می دادند.
درامهای جذاب آنها در Playhouse 90 و ویترینهای رقیب، ژانری تازه را بیشتر به تئاتر نشان میداد تا فیلم، و رتبهبندیهای داغ و همچنین جوایزی را کسب میکردند. تلاشهای بعدی استودیوهای هالیوود برای وارد کردن چنین کرایهای به لوحهای معمولی خود با شکست مواجه شد.
اما امروزه مدرسه جدیدی از خلاقان برخی از این مفاهیم اکشن زنده را در رسانه مد روز دیگر - پادکست - به کار می برند. در واقع، خود پادکسترها به طور فزاینده ای به عنوان قهرمان فیلم ها و درام های تلویزیونی ظاهر می شوند. پادکسترها خود را قصه گویان امروزی می دانند.
به نظر میرسد که این زیرمتن فیلم Vengeance است، که یک فیلم است، نه یک پادکست، اما بیشتر شبیه یک پادکست است تا یک فیلم. بیجی نواک ، نویسنده/کارگردان/بازیگر «دفتر» - که برای نیویورکر هم مینویسد - به عنوان نویسنده، کارگردان و شخصیت اصلی یک معمای قتل در تگزاس غربی میبیند.
نواک نقش شخصیتی به نام بن را بازی می کند که با دعوت به مراسم تشییع جنازه، زندگی اش به شدت تغییر می کند. این برای یک دوست دختر گاه به گاه (تعدادی وجود داشته است) به نام ابیلین است که به نظر می رسد، به قتل رسیده است.
هنگامی که او درگیر تحقیقات قتل می شود، بن با خانواده دختر تگزاسی (مهربان و دوست داشتنی)، مقامات محلی (بی علاقه) و حلقه دوستان تگزاسی او (عجیب اما جذاب) روبرو می شود.
تحقیقات بن به پادکستی تبدیل می شود که آشکار شدن آن از خود فیلم جذاب تر می شود. بیشتر گفتگوهای مبهم آن بر فرهنگ اسلحه، مواد افیونی و سایر کلیشه های فرهنگی که توسط خود بن نشان داده شده است، متمرکز است - او یک نیویورکی بداخلاق مغزی است که وفاداری ماهی خارج از آب به واتابرگرها و فریتو پای دارد. او همچنین تصدیق می کند که زندگی شخصی او حتی از زندگی تگزاسی ها سطحی تر و مبادله ای تر است.
همانطور که یکی از منتقدان فیلم مشاهده کرد، دیالوگ در فیلم انتقام اغلب درخشان است، شاید «به نفع خودش خیلی هوشمندانه باشد». اما به عنوان یک معمای قتل، فیلم در خطر و تنش کوتاهی می کند.
در حالی که نواک یک تازه وارد در این ژانر است، انتقام توسط جیسون بلوم تولید میشود که کارهای گذشته او شامل Get Out و مجموعهای از فیلمهای ترسناک است، و به وضوح مهارت تبلیغ را درک میکند.
از قضا، زمان انتشار فیلم انتقام زمانی توسط بلک آدام ، با بازی دواین جانسون، اشغال شده بود. با این وجود، اعداد افتتاحیه بلوم توسط League of Super-Pets شکست خورده بود.
بنابراین آیا در واقع انتقام میتوانست بهعنوان یک پادکست بهجای فیلمی درباره پادکست، بهطور مؤثرتری ساخته شود؟ ممکن است شرط مطمئنتری باشد: پادکست عرصهای است که ممکن است فراتر از دسترس سوپر حیوانات خانگی باشد.