سال گذشته در این زمان، ریچارد مدن بیشتر به خاطر مرگ وحشیانهاش در قسمت عروسی سرخ سریال Game of Thrones شناخته شد. اما پس از پخش اولین قسمت از درام اکشن شش قسمتی بادیگارد جد مرکوریو ، این بازیگر اسکاتلندی تقریباً یک شبه به عنوان دیوید باد، افسر محافظ شخصی که در یک توطئه سطح بالا کشیده شده بود، به یک نام آشنا تبدیل شد. مدن برای این دوران پرتلاطم سیاسی، هر فردی آسیب دیده را ارائه کرد - تصویری که او بلافاصله با به تصویر کشیدن معشوق سابق التون جان در فیلم زندگینامه ای پاپ Rocketman بر روی سر خود قرار داد .
چطور با بادیگارد درگیر شدید ؟
من قبلاً با جد کار کرده بودم - او من را در سریال Lady Chatterley's Lover کارگردانی کرد - بنابراین من واقعاً هیجان زده بودم که دوباره با او کار کنم، زیرا همیشه کار کردن با جد را دوست داشتم. و وقتی فیلمنامه را می خوانم... خوب، نوعی آزمون تورنسل من برای یک فیلمنامه این است که اگر به پایان آن برسم، آیا می خواهم دوباره آن را شروع کنم؟ و به پایان رسیدم و خواستم فوراً به ابتدا برگردم و دوباره شروع به خواندن آن کنم. فکر کردم، "خوب، من در اینجا به یک چیز واقعاً جالب توجه دارم." من از خواندن آن خسته نشدم یا تلاش برای تمرین کردن با این شخصیت ادامه داشت.
آیا این فقط یک فیلمنامه بود یا چندتا دریافت کردید؟
سه مورد اول را گرفتم، آنها را در یک جلسه خواندم و سپس برگشتم و بلافاصله دوباره آنها را خواندم. بنابراین من تقریباً بلافاصله ارزش شش ساعت را خواندم. خیلی خاص بود
این قسمت همیشه مال شما بود؟
نمیدانم، فکر میکنم این احتمالاً برای جد بیشتر از من سؤال است. او به من گفت که همیشه من را برای این کار در نظر داشته است، بنابراین شاید به همین دلیل است که خیلی به من می آید. او استعدادی دارد که من را در مسیر درست سوق دهد، استعدادها و مهارت های من را تقویت کند و این کار را با این بخش، با این فیلمنامه انجام داد. وقتی جید را [برای نقش] ملاقات کردم، او فقط سه قسمت اول را نوشته بود، و حدس میزنم قسمتهای بعدی بازتاب [بازیگری من] است. او همیشه سر صحنه فیلمبرداری بود و روی فیلمنامه کار می کرد – بازنویسی و ویرایش آن.
آیا همیشه مطمئن بودید که می توانید آن را به پایان برسانید؟
نه، من مطلقاً نمی دانستم که آیا قرار است بتوانم این کار را انجام دهم یا نه، و به همین دلیل نقش را انتخاب کردم. به همین دلیل شانس آوردم تا ببینم آیا آنقدر خوب هستم که بتوانم آن را انجام دهم. برایم جالب بود که ببینم چگونه سعی میکنم با کسی که اینقدر پیچیده است برخورد کنم، و همچنین سعی میکنم با نقشی کنار بیایم که هم از نظر شخصیت و هم بهعنوان یک بازیگر محدودیتهای زیادی را در بر میگیرد – بدون اینکه چیزی را فوراً از دست بدهم. در واقع، انجام برعکس آن و تلاش برای عقب نگه داشتن بسیاری از چیزها. این شخصیتی است که آنچه را که در زیر می گذرد نشان نمی دهد. پس این به خودی خود یک چالش است، و من واقعاً از آن هیجان زده بودم - چگونه می توانم همه چیزهایی را که در مردی می گذرد که چیزی نشان نمی دهد، منتقل کنم؟ چگونه می توانم به مردی دسترسی داشته باشم که هیچ چیزی را تقدیم نمی کند؟
برای آماده سازی چه کردید؟
مشکل آماده شدن برای بازی کردن با کسی که از PTSD رنج می برد این است که اکثر افراد مبتلا به PTSD - بیشتر مردم - نمی خواهند در مورد آن صحبت کنند. منظورم این است که میانگین زمان 14 سال از تروما تا کسی که به دنبال کمک است است، بنابراین تحقیق در مورد آن کار بسیار سختی است. اما من با برخی از سربازان، برخی از سربازان سابق صحبت کردم، که آن را پشت سر گذاشته بودند، و من فقط سعی کردم با جید چیزی بسازم که با تحقیقاتم در مورد PTSD مطابقت داشته باشد، چیزی که در فیلم ها آن را نمی بینید. اغلب به روشی بسیار کلیشه ای منتقل می شود. این یک چیز ثابت و روزمره است. اینطور نیست که در رستوران صدای شکستن شیشه را بشنوید و برای پوشاندن اردک بکشید. این بسیار پیچیده تر و دقیق تر از این است. بنابراین من سعی کردم بر روی چگونگی انتقال مردی تمرکز کنم که... او همه چیز را سرکوب می کند، و این در سایر بخش های زندگی اش - با همسرش، فرزندانش، دوستانش - به شیوه هایی که نمی تواند کنترل کند، رخ می دهد، زیرا او مرد است. در انکار آنچه که او از سر می گذراند.
چگونه به فیزیکی بودن نقش نزدیک شدید؟ چه نوع روتینی داشتید - یا نداشتید؟
من باید یکی برای این داشته باشم. او یک محافظ است و یک سرباز سابق است، بنابراین باید تناسب اندام داشته باشد. برنامه تصویربرداری به گونه ای بود که برخی از سکانس های اکشن بارها و بارها انجام می شد، بنابراین من نیز باید برای آن مناسب بودم. قبل از شروع تیراندازی روز، باید ساعت 4 صبح در باشگاه می بودم. جلیقه ضد گلوله من در واقع یک جلیقه ضد گلوله واقعی کولار بود و این واقعا کمک کرد. شما به این چیز گیر کرده اید که این قد را به شما می دهد. این مانند یک کرست اجباری است که پشتم را صاف نگه میدارد، حالت بدنم را صاف نگه میدارد و سینهام بزرگ به نظر میرسد. لباس گاهی این کار را می کند.
لباس چقدر نقش داشت؟
من مجبور بودم با ظاهر خارج از وظیفهام انتخابهای قطعی میکردم، زیرا همیشه در یک نوع کت و شلوار هستم – واقعاً یک نوع غیر لباس است. این یک کت و شلوار استاندارد است که من از آن برای پنهان کردن جلیقه ضد گلوله و تفنگم و همه اینها استفاده می کنم. بنابراین وقتی او در خانه است و تنهاست، سعی میکنم بر روی راحتی تمرکز کنم که وقتی در حال انجام وظیفه نیست، سعی میکند پیدا کند. چیزهای راحت و همچنین چیزهای نرمتر، زیرا او را در لباس فرم سختگیرانهای میبینید که وقتی در خانه است یک جامپر نرم به تن کرده است که کمی بزرگتر است. او مرد بزرگی است اما این به او پسرانه خاصی می دهد. این بخش بزرگی از کار برای من بود – تلاش برای یافتن لحظهها یا رگهایی که میتوانم پنهانی در آنها به تصویر بکشم تا شخصیتی را به تصویر بکشم که بیشتر اوقات چیزی نشان نمیدهد. بنابراین لباس یکی از چیزهایی بود که میتوانستم برای نشان دادن لایهای نرمتر در آنجا استفاده کنم.
آن سری اول چقدر طول کشید؟
حدود پنج ماه، شش روز در هفته، 15 ساعت در روز عکسبرداری. بنابراین، واقعاً یک برنامه طاقت فرسا است.
چگونه میتوانید شدت شخصیتی مانند این را در مدت زمان طولانی حفظ کنید؟
این یکی از چیزهایی است که واقعاً در مورد شخصیت به شما کمک می کند. من به هیچ وجه یک بازیگر متد نیستم، اما وقتی این کارها را انجام میدهی که خیلی شدید هستند و تو را در چنین سطحی نگه میدارند، به نوعی راحتتر میشود که در آن مجموعهای غیرمنتظره هم باشی. شب به خانه می رفتم، خطوطم را یاد می گرفتم، می خوابیدم و بعد مستقیم به سر کار برمی گشتم. گاهی اوقات به خانه می رسیدم و فقط هفت ساعت تا آرایش کردنم فرصت داشتم. بنابراین می توانید خود را در سطحی از جزیره گرایی و پارانویا نگه دارید. احتمالاً در درازمدت برای شما خوب نیست، اما من تقریباً پنج ماه آن را تحمل کردم. ما در واقع بین صحنهها خندهای میکردیم، زیرا همانطور که میدانید، این یک کمدی نیست، بنابراین وقتی در صحنه هستیم، فرصتی برای خوش گذرانی نداریم. بنابراین در بین صحنهها، قهقهههای قهقهه میزنیم و اجازه میدهیم تمام آن تنش از بین برود.
چه نوع رابطه ای با جد مرکوریو دارید؟
جد همیشه سر صحنه است، تمام روز، هر روز. شما در واقع او را در پشت چند پلان می بینید، زیرا زمانی که ما صحنه هایی را در وزارت خانه فیلمبرداری می کردیم، جد روی میز برمی گرفت، سر صحنه فیلمبرداری و تمام روز کار می کرد. بنابراین، به عنوان یک بازیگر، میتوانم پیش او بروم و از او بپرسم که این صحنه چگونه پیش میرود. یا گاهی میگفتم « نکن به من بگو اینجا چه خبر است، زیرا شخصیت من نمی داند، بنابراین من نمی خواهم بدانم. او بهترین اضافهای است که میتوانید به دست آورید، زیرا او واقعاً کار میکند، قهوهاش را مینوشد، به سطل زباله میرود، به آبسردکن میرود... او بهترین اضافهای است که یک کارگردان میتواند دریافت کند، زیرا او در واقع این کارها را انجام میدهد. اما حضور او در صحنه فیلمبرداری نیز خوب است زیرا طرح داستان بسیار پیچیده است و تمام این داستانهای درهم تنیده متفاوتی وجود دارد. و همچنین به خاطر دانش نظامی و دانش پلیسی اش - او خیلی از آن مطلع است. بسیاری از جزئیاتی را که برای دادن اعتبار به شخصیت وارد کردم، آنها را از او میگرفتم.
چه نوع جزئیات؟
ما مشاوران نظامی سر صحنه فیلمبرداری داشتیم و افرادی که در واقع کاری که من انجام میدهم را انجام دادهاند. شما ترفندهای زیادی یاد می گیرید. مثلاً وقتی در وسیله نقلیهام با شخصی در عقب میروم، قبل از اینکه ماشین را متوقف کنید، در را باز میکنید، بنابراین مستقیماً از ماشین بیرون میروید. کمربندت بسته است این یک دنیای بسیار خاص است، و این جزئیات بود که به من ویژگی و ساختار داد. ما افرادی را سر صحنه فیلمبرداری داشتیم که می دانستند این کارها چگونه کار می کنند. مانند زبانی که در رادیو استفاده میکنید: «سیرا آبی 7-9، ما یک 5-0 و یک 7-2-9-5-7 داریم...» شما میگویید: «لعنتی این کار را انجام میدهد. منظور داشتن؟' اما پس از آن شما باید جید را در صحنه فیلمبرداری به شما بگوید که دقیقاً معنی این کدها چیست و چرا باید از آنها استفاده کنید، بنابراین من فقط بازیگری نیستم که اژدها را می کشد، بلکه زبانی را که صحبت می کنم را درک می کنم.
چه زمانی متوجه شدید که سریال در حال پخش شدن است؟
خوشبختانه من در آن زمان مشغول فیلمبرداری از Rocketman بودم، بنابراین سرم از آن مطلع نبود. من نظرات را نمی خوانم - سعی می کنم خودم را از همه اینها دور نگه دارم. ایمیل هایی از بی بی سی دریافت می کردم که می گفتند از اجرای این برنامه هیجان زده هستند. معمولاً یک برنامه شروع می شود و تماشای منطقه ای با هر قسمت کاهش می یابد، اما با هر قسمت تا آخرین قسمت که بالاترین رتبه بندی را که بی بی سی در یک دهه داشته است، بینندگان را به دست آورد. من مثل "وای" بودم. منتظر ماندم تا از کار بیفتد و از هم بپاشد، اما نشد، و ناگهان همه چیز شروع میشود و افراد زیادی در آمریکا تماشا میکنند. نکته بعدی که می دانم، من در لس آنجلس هستم و با مردم درباره این نمایشی که در لندن فیلمبرداری کرده بودیم صحبت می کنم. من فکر میکردم که قرار است یک برنامه بیبیسی خوب باشد، اما پاهایش خیلی بلندتر از این است.
به نظر شما چرا به آمریکا رفت؟
نمیدانم و کاش میدانستم، چون اگر میدانستم، از این به بعد آن را با هر کاری که انجام میدادم تکرار میکردم. اما شخصاً فکر میکنم این به ابهام اخلاقی همه شخصیتهای آن مربوط میشود. ما نمی دانیم که آنها خوب هستند یا بد. چیزی در آن به شیفتگی انسان پیوند می خورد، زیرا همه ما اینگونه هستیم - همه ما از نظر اخلاقی مبهم هستیم. هیچ کس فقط خوب یا بد نیست، همه ما در یک منطقه خاکستری هستیم و مردم می توانند با آن ارتباط برقرار کنند زیرا این شخصیت ها در این محیط داستانی بسیار واقعی به نظر می رسند. اما ما همچنین موضوعاتی مانند PTSD و منشور اسنوپر را لمس میکنیم - وقتی به دولت این حق را میدهیم که به تلفنهای ما نگاه کند و تاریخچه جستجوی صمیمی ما را بداند، چقدر به ما کمک میکنیم؟ چیزهایی که از نظر سیاسی بسیار مرتبط هستند، حتی در یک درام تخیلی.
چه احساسی داشتید که از آن فاصله گرفتید تا کاری متفاوت مانند Rocketman انجام دهید؟
بعد از اینکه بادیگارد را تمام کردم، مجبور شدم چند ماه مرخصی بگیرم، زیرا از نظر عاطفی بسیار خسته شده بودم و از هر چیز دیگری در زندگی ام بسیار جدا شده بودم. مدت زیادی بود که مرا درگیر کرده بود، و همانطور که از سریال میدانید، او مردی جزیرهای است که در یک مأموریت است، بنابراین من چند ماه بعد مرخصی گرفتم تا دوباره به زندگی برگردم، زیرا خیلی چیزها را از من گرفته بود. و سپس Rocketman آمد، جایی که من در کنار بازیگری، آواز می خوانم و می رقصم، بنابراین فکر کردم، "بیایید ببینم می توانم خودم را در این کار بیندازم..."
آیا فصل دوم بادیگارد وجود خواهد داشت ؟
این چیزی است که ما فعالانه درباره آن بحث می کنیم. زمانی که ما نمایش را اجرا کردیم، قرار بود یکباره باشد، این یک چیز خاص است، زیرا جد همچنان در حال نوشتن نمایش بود. اما سریال با افراد زیادی درگیر است و با من هم درگیر است، زیرا من مجذوب آن شخصیت هستم. من مجذوب مردی هستم که خیلی چیزها را پشت سر گذاشته است و خیلی مشتاقم ببینم دو سال بعد چه اتفاقی برای او می افتد. این مرد از نظر سلامت روانی، از نظر زن و فرزند، از نظر شغلی کجا خواهد بود؟ او قرار نیست عقب بنشیند و بازنشسته شود، و قرار نیست یک شغل معمولی انتخاب کند. او قرار است درگیر چیز جالبی شود. بنابراین من بسیار مشتاق هستم که با جید کار کنم و چگونگی حرکت در قسمت بعدی داستان را بیاموزم. اما ما تصمیم گرفتیم که عجله نکنیم و امسال فیلمی بگیریم. ما به آن نفس می دهیم و عدالت را اجرا می کنیم. اگر برگردیم تا یکی دیگر را انجام دهیم، میخواهم کاری به همان اندازه که سری اول بود متفاوت انجام دهم و نه فقط چرخه را تکرار کنم، بلکه فرمول را تکرار کنم. من میخواهم کاری کاملاً متفاوت انجام دهم و از اینکه ببینم جید در این راه چه چیزی به ذهنم میرسد هیجانزده هستم.